آمیـــتیس هدیه خوب خــــــــــــدا

حرکت جدید و بامزت موقع ترسیدنت از صداها..

.. امشب چهارشنبه شبه و از دوشبه یاد گرفتی و قتی از صدایی میترسی(عجیج ما به شدت به صداها حساسه و گوشای تیزی داره)میدوی سمت من و اگر فاصلت با من زیاد باشه وسط راه میخوابی روی زمین و سرتو میزاری رو ی کف پوش و وقتی صدا قطع میشه بلند میشی انقدر این حرکتت نازه که دلم میخواد همون جا جون بدم از خوشحالی و ذوق الهی دورت بگردم عزیز دلم دیروز تلفنی به بابا سعیدت اینو میگفتم که اونم بد تر از من داشت قش میکرد از ذوق الهیییی... قراره (به امید خدا)دوشنبه هشت و نیم ببریمت اتلیه و ازت کلی عکس خوجل بگیریم فداش بشم...
24 آبان 1391

دهمین ماهگرد تو نازنینمون

۵ابان مصادفه با دهمین ماهگردت عزیز دلم تو توی این مدت کلی تغییرای خوب خوب کردی و حسابی بزرگ شدی خیلی بانمک دستاتو میزاری زمین و برعکس میشی و همه چی رو برعکس نگاه میکنی خیلی خیلی ناز میشی الهی قربونت برم شنبه ۱۳ابان که داشتیم از مسافرت شاهین شهر برمیگشتیم توی ماشین برای اولین بار حرف "غ" رو ادا کردی و وقتی بابا گفت بگو اغا سریع گفتی اغااا وومن گفتم غار غار همینو ادا کردی خیلی ناااز الهی قدای اؤن زبون شیرینت برم اگه خدا بخواد هفته دیگه ۵شنبه جمعش میریم سنندج خونه مادربزرگ و بابا بزرگ و پیش خاله هاکه مصادفه با تاسوعا عاشورا.. کلی دلشون برات تنگیده خاله پرینازم عکساتو که براش میفرستم داره کلیپ درست میکنه
17 آبان 1391
1